گهواره خواب رفته در آغوش آسمان شب را شروع کرده خداوندگارمان
شاید یکی نبود که با ما یکی شود شاید (یک نبود یکی بود )داستان
آغاز هیچ حادثه ی تازه ای نبود تنها برای این که بگوییم همچنان
آقای گرگ مادر بزغاله ها که شد خانم بزی که پشت در قصه بی نشان
شنگول های قصه ی ما منگ می شوند با این سه چار حبه ی انگور در دهان
ازخواب ناز هر چه پس از ما پریده ایم گهواره زیر دست خدا هی تکان ...تکان